جدول جو
جدول جو

معنی داود ابن یزید - جستجوی لغت در جدول جو

داود ابن یزید
ابن یزید (بنا بگفتۀ ابن اثیر در الکامل) یا ابن بشرمهلبی (بگفتۀ تاریخ سیستان) از بزرگان اوایل عهد عباسی است. در تاریخ سیستان آمده است که داود بشرالمهلبی از بزرگان بود و هارون الرشید سیستان او را داد و او براه خراسان به سیستان آمد و روز پنجشنبه یازده روز رفته از ربیع الاول سال 176 هجری قمری بشهر (شهر زرنگ) داخل شد و روزگاری آنجا بود و با حصین خارجی جنگ کرد و او را بکشت و در آن عمل و شغل بود تا خراسان و سیستان از طرف رشید به فضل بن یحیی تفویض گردید و فضل، یزید بن جریر را از جانب خود به سیستان فرستاد. (تاریخ سیستان ص 153 و 154)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ)
ابن یزید. وی مولی قثم بن عباس است و بعضی ابیات زیر را از او میدانند که درباره قثم بن عباس سروده است:
فی کفّه خیزران ریحها عبق
بکف ّ اروع فی عرنینه شمم
یغضی حیاء و یغضی من مهابته
فمایکلم ألا حین یبتسم
ان قال قال بمایهوی جمیعهم
و ان تکلم یوماً ساحت الکلم.
(از البیان والتبیین چ سندوبی ج 1 ص 286 و پاورقی ص 285)
ابن یزید. از هیثم بن جمیل از مبارک بن فضاله از حسن از انس حدیث غار را روایت میکند. از او ابوبکر بزار این حدیث را روایت می دارد و می گوید: هر که این حدیث را سوای محمد بن عوف طائی از هیثم روایت کرد متهم است. (از لسان المیزان ج 2 ص 391)
لغت نامه دهخدا
ابن رشید. راوی است و از عمرو بن عوف روایت دارد. (عیون الانباء ص 112 ج 1)
لغت نامه دهخدا
ابن یزید بن عمرو بن هبیرۀ فزاری. والی عراق از جانب مروان حمار خلیفۀ اموی. (حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 2 ص 198). هنگامیکه قحطبه از جانب ابومسلم با عنوان سپهسالاری لشکر بر مروانیان درنواحی مختلفۀ ایران تاخت برد، عامر بن ضباره که از جانت مروانیان در کرمان حکومت میکرد با این داود بدفع قحطبه بجانب اصفهان رفتند و جنگ میان خراسان و شامیان درگرفت. عامر کشته شد و داود گریخت و بخدمت پدر خود عمرو بن هبیره در عراق رفت. (حبیب السیر چ خیام ج 2ص 198) (تاریخ وزیری چ باستانی پاریزی ص 51 و 52)
لغت نامه دهخدا
ابن یزید بن حاتم المهلبی (امیر). از شجاعان و خردمندان است. با پدرش در افریقیه (ناحیۀ تونس امروزی) میزیست و چون پدر درگذشت (سال 170 هجری قمری) بجای او نشست و نه ماه کفایت مهمات کرد تا اینکه رشید خلیفه عم وی روح بن حاتم را امارت داد وسپس در 184 هجری او را بامارت منسوب ساخت و در آن کار بود تا درگذشت. (از الاعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 306). صاحب قاموس الاعلام ترکی نویسد وی از امیران دولت عباسی است و بسال 174 هجری قمری از جانب هارون الرشید والی مصرشد و یکسال آنجا فرمانروائی کرد و پیش از آن به سال 170 والی افریقیه شده بود و پس از مصر والی سند شد و به سال 205 هجری قمری درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا